جدول جو
جدول جو

معنی کلید دان - جستجوی لغت در جدول جو

کلید دان
کلیدان: (هر روز یک دینار کسب میکرد و شب بدرویشان دادی و در کلیدان بیوه زنان انداختی)
تصویری از کلید دان
تصویر کلید دان
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

آنکه کارخانجات به تحویل او باشد، آنکه کلید اطاق و دکان و جز آن بدو سپرده شده است
فرهنگ لغت هوشیار
بوسیله کلید بسته شدن، یا کلید شدن دندان (های) کسی. چفت شدن دندانها وی بر اثر سرمای شدید یا نزدیکی مرگ: (مشدی مثل مار بخود می پیچید. نفس نفس میزد یکهو پس افتاد و دندانها یش کلید شد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلید داری
تصویر کلید داری
شغل و عمل کلید دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلید شدن
تصویر کلید شدن
((~. شُ دَ))
بسته شدن، قفل شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کلیزدان
تصویر کلیزدان
خانۀ زنبور، لانۀ زنبور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کلید فا
تصویر کلید فا
در موسیقی کلیدی بر روی خط چهارم خطوط حامل که معرف موقعیت نت فا می باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کلیزدان
تصویر کلیزدان
خانه زنبور شان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لیق دان
تصویر لیق دان
زکابدان آمه (دوات)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لیف دان
تصویر لیف دان
پیشندان، زکابدان آمه (دوات)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلیددار
تصویر کلیددار
کسی که کلید ساختمانی (سرای، بقعه متبرک) و مؤسسه ای در دست اوست، دربان، آن چه که دارای کلید باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کلیددار
تصویر کلیددار
کسی که کلید ساختمان یا مؤسسه یا خزانه در دست اوست، دارندۀ کلید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کلید دو
تصویر کلید دو
در موسیقی کلیدی بین خط سه و چهار خطوط حامل که معرف موقعیت نت دو می باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کلیدان
تصویر کلیدان
کلون، چوبی به شکل مکعب مستطیل که برای بستن در، بر پشت آن نصب می شود، فانه، پانه، فهانه، تنبه، مدنگ، بسکله، فردر، کلند، فروند، فلجم
فرهنگ فارسی عمید
کنده ای که بر پای دزدان و مجرمان نهند. آلت بستن و گشادن در علق: دهان تو کلیدانی است هموار زبان تو کلید آن نگهدار. (محمود قتالی)
فرهنگ لغت هوشیار